سرتیتر صفحه جدید
قسمتی از وصیت نامه شرعی علی شریعتی به حکیمی به شرح زیر است :
« |
برادرم، مرد آگاهی و ایمان و
تقوی، آزادی و ادب، دانش و دین، محمّد رضا حکیمی. در این فصل بد که هر خبری
میرسد شوم است و هرچه روی میدهد فاجعه و «هردم از نو غمی آید به مبارک
بادم»، نام شما بر این دو «یادنامه» برای من یاد آورد آن آرزوی دیرینه و
شیرینی بود که همچون صدها هزار آرزوی دیگری که طوقی کرده بودم و به گردن
فردا بسته بودم، در این ترکتاز زمانه گسست و به یغما رفت و آن آرزو، در یک
کلمه بازگشت شما به میدان بود، میدانی که اینچنین خالی ماندهاست و در
پیرامون، نسلی عاشق و تشنه نگران ایستاده و چشم انتظار تا مگر در برابر این
«غوغا» رویاروی این دن کیشوتها و شومنهای شبه هنری و شبه سیاسی و شبه
مذهبی و این همه خیمه شب بازیها که در مسجد و میخانه برپاست و کارگردان
همه یکی است،...... سواری بیرون آید و شمشیر علی در دست و زبان علی در کام و
دلی گدازان از عشق و سری بیدار از حکمت و سپر گرفته از تقوی و برگذشته از
احد و خندق و صفین و صحرای تف (طف) و چمنزار سرخ عذرا و با ابوذر در ربذه
به سربرده و با هزارها قربانی خلافت اموی و عباسی و سلطنت غز و مغول و
سلجوقی و غزنوی و تیموری و ایلخانی... در سیاه چالهای دارالامارههای وحشت
شکنجهها دیده و در آوردگاههای خون و خیانت صلیبیها شمشیر زده و خط کبود
شلاق استعمار تاتارهای مسیحی و آدم خوارهای متمدن را در این قرنهای غارت و
خواب بر جان و تن خویش تجربه کرده و پرچم رسالت خون خواهی هابیل بر سر دست
و کوله بار آگاهی و رنج انسان بر پشت، راه سرخ شهادت را در طول این تاریخ
طی کرده و داغ فلسطین و بیت المقدس سینا و لبنان بر جگرش صدها زخم تازه
نهاده و اینک، بر سیمای وارث آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد و
علی و حسن و حسین و... به مثابه یک امت «چون ابراهیم» قلم را تبر کند و
بتهای نمرودی این عصر، عصر جاهلیت جدید را بشکند و از عزیزترین ارزشهایی
که بی دفاع ماندهاند و آن همه یادهای قدسی که دارد فراموش میشود و این
میراث گران و گرامی که دست رنج نبوغها و جهادها و شهادت¬های تمامی تاریخ
ماست، بر باد میرود، قهرمانانه دفاع کند، به یاد آورد و نگاه دارد.... |
|